چرا استارت آپ ها در ایران پس از تولید می میرند؟!
استارتآپ به شرایط و قوانین محیطی خیلی حساس است، بنابراین باید از آن مثل یک نوزاد که تازه به دنیا آمده مراقبت کرد تا به مرحله رشد برسد. البته در ایران هم شتابدهندههایی ایجاد شد که بازوهای اجرایی شرکتهای سرمایهگذاری مخاطرهپذیر بودند، ولی باز هم نتوانستند خیلی در این زمینه توفیق پیدا کنند، زیرا محیط این شتابدهندهها نیز از قوانین حاکم بر کل کسب و کارهای ایران تأثیر میگرفت.
این روزها واژهها و اصطلاحاتی همچون استارتآپ و کسب و کارهای نوین زیاد شنیده میشود. بسیاری از جوانان قید پشت میزنشینی و کار دولتی و دفتری را زدهاند و در جستوجوی کاری هستند که با ایدههای خودشان شکل بگیرد و بر اساس خلاقیت و نو بودن جایی در بازار کسب و کار باز کند. ایدهپردازی در کسب و کار نسبت به گذشته اهمیتی بیشتر پیدا کرده و توجه به ذائقه مخاطب و حتی ذائقهسازی و برندینگ جای شیوههای سنتی کسب و کار را بیش از پیش میگیرد.
البته این روندی طبیعی در حوزه کسب و کار در تمام جهان محسوب میشود، اما سؤال اینجاست که آیا در کشور ما هم مثل بسیاری دیگر از کشورهای جهان فضا و ساختار و بستر لازم برای راهاندازی کسب و کارهای جدید و توسعه استارتآپها وجود دارد؟
موسی ترابی پژوهشگر و کارشناس ارشد کارآفرینی دانشگاه تهران معتقد است با وجود تغییرات و تحولات مثبتی که طی سالهای گذشته در این زمینه در ایران وجود داشته، اما جوانان و فارغالتحصیلان دانشگاهی جویای کار همچنان با موانع و چالشهای متعددی برای راهاندازی کسب و کار مواجه هستند.
او که در عمر ۳۹ سالهاش تجارب متعدد، اما پرچالشی را در حوزه راهاندازی کسب و کارهای مبتنی بر ایده و خلاقیت داشته است، میگوید: «ایران در رنکینگ جهانی از نظر زمان لازم برای شروع یک کسب و کار در سطح خیلی پایینی قرار دارد، به ظاهر در ایران زمان لازم برای شروع یک کسب و کار یک الی دو ماه است، در حالی که برای این پروسه در عمل زمان بسیار بیشتری باید صرف کرد، به صورتی که ثبت برند سه ماه و ثبت شرکت بین ۳۰ الی ۴۰ روز زمان میبرد.
این در حالی است که در اکثر کشورهای دنیا میتوان حداکثر تا ۷ روز یک کسب و کار راهاندازی کرد.» او درباره تجربه شخصیاش پس از یک دوره اشتغال در کار دولتی میگوید: «از سال ۸۲ تا سال ۹۲ تقریباً به مدت ۱۰ سال در یکی از سازمانهای دولتی مشغول کار شدم و در همان مدتی که کارمند سازمان دولتی بودم تصمیم گرفتم کمکم از کار کلیشهای دولتی فاصله بگیرم و کسب و کاری راهاندازی کنم و روی پای خودم بایستم، ولی به دلیل مشکلاتی که در این مسیر برایم ایجاد شد توفیق چندانی نصیبم نشد، به همین علت به منظور کسب دانش و تجربه بیشتر تصمیم به ادامه تحصیل در رشته کارآفرینی گرفتم و موفق به تحصیل در کارشناسی ارشد این رشته در دانشگاه تهران شدم.
بلافاصله بعد از فارغالتحصیل شدن در رشته کارآفرینی از شغل دولتی چشمپوشی کردم و تصمیم به راهاندازی کسب و کار در حوزه فناوری اطلاعات گرفتم و در حال حاضر شش سال است که در این عرصه و در حوزه استارتآپها فعالیت میکنم و در این مدت با فراز و نشیبهای بسیاری مواجه بودم که متأسفانه بخش اعظمی از آن به ساختارهای غلط سازمانها و بوروکراسی پیچیده در آنها برمیگردد.»
ماحصل گفتوگو با این کارشناس حوزه کارآفرینی را در ادامه میخوانید.
کارآفرینی، فناوری و ارزشآفرینی اضلاع بههم پیوسته هستند
اجازه بدهید بحث را از تعریف کارآفرینی شروع کنم و به ارزشآفرینی برسم. از نظر من کارآفرینی یعنی خلق ارزش از هیچ، هنر کارآفرینی یعنی اینکه بتوانی با دستان خالی در مقابل مشکلات و چالشهایی که پیش پایت هستند ارزشی را برای جامعه خلق کنی. این تعریفی آرمانی از کارآفرینی است، اما به شرط آنکه نگاه حاکم بر جامعه نیز به تو کمک کند و مبتنی بر اهمیتدهی به دانش و فناوری و ارزشآفرینی ناشی از آن باشد. در دنیای امروز دانش و تکنولوژی سهم بزرگی در رشد و توسعه کشورها دارند به همین دلیل هر قدر فعالیت ما در این زمینهها بیشتر باشد و تولید دانش و تکنولوژی داشته باشیم به طور حتم میتوانیم موفقتر باشیم و ارزشهای بیشتری خلق کنیم. اگر بخواهیم مثالی برای اهمیت دانش و تکنولوزی یا حتی برندها بزنیم میتوانیم به گوشیهای موبایل اشاره کنیم، گوشیهای که شاید ارزش مواد اولیه تولید آن پایین باشد، اما سیستم نرمافزاری و سختافزاری پیشرفته آن سبب قیمتگذاری آن میشود این اختلاف قیمت فاحش در واقع ارزشی است که توسط دانش، تکنولوژی و برندینگ ایجاد شده است. کارآفرینی، ارزشآفرینی و فناوری سه ضلع بههم پیوسته برای پیشرفت جامعه هستند.
خام میفروشیم و از توسعه عقب میمانیم
متأسفانه ما در کشورمان با معضل خامفروشی مواجه هستیم، از نفت خام گرفته تا مواد معدنی همگی بهصورت خام فروخته میشود و هیچ ارزشآفرینی روی آنها انجام نمیشود و مستقیم صادر میشود که این صادرات تأثیر چندانی بر توسعه کشورمان ندارد. در واقع باید گفت: در بعضی مواقع خامفروشی نه تنها باعث سودرسانی نمیشود بلکه به ضرر کشورها نیز تمام میشود و تورم ناشی از نقدینگی که حاصل از خامفروشی است به مراتب مشکلسازتر از تحریمها است. حال سؤال اینجاست که اگر میخواهیم از این وضعیت رها شویم واقعاً به چه اندازه به ارزشآفرینی از طریق ایجاد دانش و تکنولوژی، برندینگ و یا حتی استارتآپها توجه میکنیم؟
سرعت راهاندازی کسب و کار در ایران کند است
در دنیای امروز بخش بزرگی از ارزشآفرینی در کشورهای مختلف از طریق استارتآپها صورت میگیرد، اما واقعاً جایگاه استارتآپها در کشور ما کجاست؟! ایران در رنکینگ جهانی از نظر زمان لازم برای شروع یک کسب و کار در سطح خیلی پایین قرار دارد، به ظاهر در ایران زمان لازم برای شروع یک کسب و کار یک الی دو ماه است در حالی که برای این پروسه در عمل زمان بسیار بیشتری باید صرف کرد به صورتی که ثبت برند سه ماه و ثبت شرکت بین ۳۰ تا ۴۰ روز زمان میبرد درصورتی که در کشورهای دیگر نهایتاً بین یک الی ۷ روز میتوان یک کسب و کار راهاندازی کرد. پروسه بیمه و مالیات یکی دیگر از مشکلات و موانع برای استارتآپها در ایران است، چراکه با استارتآپ نوپایی که توسط چند جوان تازهکار شکل گرفته شده از لحاظ طی کردن مراحل و قوانین بیمهای و مالیاتی کاملاً مانند صنایع و شرکتهای چندین ساله بزرگ و باتجربه رفتار میشود، چرا باید این استارتآپها با همان چشمی دیده شوند که یک سازمان یا یک شرکت بسیار بزرگ در حد ایرانخودرو دیده میشود؟
نکته بعدی که در رابطه با عدم موفقیت استارتآپها و کسب و کارهای نوپا در ایران وجود دارد بحث کار گروهی است، چون سبک آموزشی ما از دورانی که بچهها وارد مدرسه میشوند تا هنگام فارغالتحصیلی تیمی نیست و به آنها آموزش درستی داده نمیشود که چگونه بتوانند در یک گروه با هم به موفقیت و پیشرفت دست یابند، در نتیجه زمانی که همین افراد مجبور به کار تیمی میشوند به مشکلات و چالشهای زیادی برمیخورند.
ثبت برند چالش بزرگ پیش روی استارتآپهاست
فرض کنید شما و چند جوان به عنوان یک استارتآپ تصمیم به شروع کار و دریافت مجوزهای مربوط به کارتان میگیرید، ولی بلافاصله متوجه میشوید به علت تازه و نو بودن کار شما مجوزی برای آن وجود ندارد، پس به این فکر میافتید که حداقل برند کارتان را ثبت کنید. با چک کردن مراحل ثبت متوجه میشوید که ثبت یک برند در ایران چه هزینه بالایی دارد. در ظاهر ثبت برند هزینه بالایی ندارد نهایتاً زیر یک میلیون تومان، ولی زمانی که وارد مرحله ثبت برند میشوید، با مراحل زیادی مواجه میشوید که در نهایت هزینههای زیادی به شما تحمیل میکند و حتی در یک دور باطل و بسته اسیر میشوید. برای مثال اگر شما از عنوانی خارجی برای برندتان استفاده کرده باشید باید حتماً کارت بازرگانی نیز داشته باشید، در غیر این صورت باید برای اخذ کارت بازرگانی اقدام کنید و عملاً گرفتن کارت بازرگانی برای چند جوان تازهکار غیرممکن است. در این میان شرکتهایی هستند که با دور زدن یک سری قوانین و دریافت مبلغی حدود ۱۵ میلیون تومان برند شما را برایتان ثبت میکنند.
حال در این میان اگر استارتآپ نوپای شما به سرانجام نرسید هزینه بالایی را فقط برای ثبت یک برند پرداخت کردهاید و بالعکس اگر پا بگیرد شما با برندی مواجه میشوید که توسط فرد دیگری ثبت شده و عملاً نمیتوانید از آن برند استفاده کنید. این موضوع هنوز برای استارتآپ حل نشده و بدون هیچ راهکاری باقی مانده است.
استارتآپها مثل یک نوزاد تازه متولد شده حساس هستند
استارتآپها در اکثر کشورها در محیطی مناسب و مساعد برای رشد اقتصادی پرورش مییابند، ولی در کشور ما وضعیت به این شکل نیست. استارتآپ به شرایط و قوانین محیطی خیلی حساس است، بنابراین باید از آن مثل یک نوزاد که تازه به دنیا آمده مراقبت کرد تا به مرحله رشد برسد. البته در ایران هم شتابدهندههایی ایجاد شد که بازوهای اجرایی شرکتهای سرمایهگذاری مخاطرهپذیر بودند و این شتابدهندهها فضایی را ایجاد میکردند که کسب و کارها بتوانند در آن فضا رشد کنند.
بهرغم اینکه بعضی از شرکتهای سرمایهگذار این شتابدهندهها را راهاندازی کردند، ولی باز هم نتوانستند خیلی در این زمینه توفیق پیدا کنند، زیرا محیط این شتابدهندهها نیز از قوانین حاکم بر کل کسب و کارهای ایران تأثیر میگرفت. در اکثر کشورها شرکتهای سرمایهگذاری مخاطرهپذیر، بازوهای اجرایی به نام شتابدهنده دارند. این شتابدهندهها افراد دارای ایده را جذب کرده، آموزش داده و فضای کسب و کار و سرمایه اولیه را در اختیارشان قرار میدهند تا بتوانند ایدهشان را اجرایی کنند، اما ما عملاً در ایران شرکت سرمایهگذاری مخاطرهپذیر نداریم.
استارتآپها حداقل در هنگام تولد از قوانین جاری معاف شوند
پیشنهادی که میتوانم در رابطه با تسریع رشد استارتآپها بدهم ایجاد یک محیط- که کاملاً از قوانین فعلی جامعه ایزوله است- میباشد، که ابتدا در این محیط رشد کرده و پا بگیرند سپس به خارج این محیط هدایت و با قوانین هدایتگری که برای آنها وضع شده مواجه شوند نه با یکسری موانع. همچنین عاملی که برای رشد و توسعه استارتآپها بسیار مؤثر میباشد وجود آموزشی است که باعث شود افرادی که مایل به ایجاد یک استارتآپ هستند از آن بهره ببرند و از تجربیات سایر ایجادکنندگان استارتآپها استفاده کنند تا در زمان و هزینهها صرفهجویی شده و دچار اشتباهات کمتر شوند و زودتر به هدف دست یابند. به اعتقاد من باید دید ما نسبت به دانش، تکنولوژی و کسب و کارهای نوپا عوض شود، به ویژه اگر میخواهیم به اهداف گام دوم انقلاب در حوزه اقتصادی، صنعتی و تکنولوژی دست پیدا کنیم چارهای جز تغییر نگرش نسبت به حوزه کسب و کار و مهمتر از آن چارهای جز حذف قوانین دست و پاگیر نداریم.
در خاتمه بد نمیدانم از تجربیات خودم در این زمینه بگویم. اولین تجربه کارآفرینی من به سال ۸۵ برمیگردد؛ دقیقاً زمانی که من کارمند یک سازمان دولتی هم بودم. بهرغم موفقت فنی و مالی در کسب و کاری که ایجاد کرده بودم از نظر محدودیتهای قانونی، که مقرراتی غیرکارا و آسیبزننده بود، به مشکلاتی برخوردم و مجبور به انحلال شرکت شدم. البته در هر مرحله از زندگی شکست تلخ است، اما در کارآفرینی و کسب وکار شکست مقدمهای است برای موفقیت و کسب تجربهای تازه، برای همین هم شاید در روزهای اول و مقطعی از زمان تلخ باشد، ولی موفقیتهای آتی باعث میشود از آن شکستها به عنوان تجربهای باارزش یاد شود. به همین دلیل شاید شکستهای کسب و کاری برای من تلخ بوده باشد، اما تجربیاتی که به من داده بسیار ارزشمند بوده و میتوانم از آنها در توسعه کسب و کارم استفاده کنم. شاید شعار باشد که شکست مقدمه پیروزی است، ولی برای کارآفرینی شکستها میتوانند تجربه خوبی برای رسیدن به موفقیت باشند. به طور حتم استفاده از تجربیات دیگران خیلی مفیدتر میتواند باشد، تا اینکه بخواهیم همه چیز را خودمان تجربه کنیم، چون هزینه زیادی برایمان خواهد داشت.
منبع: پایگاه خبری تابناک جوان